ما زنده به آنیم

روزی مرحوم حاج آقا به كارخانه آمده و هنگام برگشت تصمیم برآن شد كه ایشان را همراهی كرده و رانندگی كنم. چون مرحوم حاج آقا نمی پذیرفتند به ایشان گفته شد من خودم در تهران كاری دارم ولی به هر ترتیب ایشان نپذیرفتند كه من رانندگی كنم و در پاسخ اصرارهای من گفتند پیری این نیست كه آدم كار را كنار بگذارد و رانندگی نكند و … . انسان باید تا آخرین لحظه كه عمرش باقی است خود، امور خودش را انجام دهد و با تیزهوشی گفتند: دانستم آقایان به خاطر من شما را همراه كرده اند و ادامه دادند

انسان تا زمانیكه خودش نخواهد که بازنشسته شود، خدا نیز او را بانشسته ( از كار افتاده ) نمی كند.


جعفرجوادی- پیمانكار

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *